چهارشنبه ۳ اردیبهشت ۱۴۰۴ - ۱۴:۱۹
کد خبر: 385205

مژده رخشان، حفاظتگر دهه هفتادی است که اوایل دهه ۹۰ کار خود را در حوزه حفاظت از یوز شروع کرد. شرایط به‌گفته او آسان نبود؛ مردان پروژه‌های میدانی را انجام می‌دادند و برای حضور زنان مشکلاتی وجود داشت. همین باعث شد رخشان برای دوره‌ای در انزوا بودن را انتخاب کند.

مصائب زنانه یک حفاظتگر

به گزارش سلامت نیوز به نقل از پیام ما، «به‌بهانه‌های مختلف از حضور من و دو-سه دختر هم‌سن‌وسال دیگر جلوگیری می‌شد و این درحالی بود که پسرهای هم‌سن‌وسال ما به‌راحتی در جمع پذیرفته می‌شدند». اینها گفته مژده رخشان، حفاظتگر دهه هفتادی است که اوایل دهه ۹۰ کار خود را در حوزه حفاظت از یوز شروع کرد. شرایط به‌گفته او آسان نبود؛ مردان پروژه‌های میدانی را انجام می‌دادند و برای حضور زنان مشکلاتی وجود داشت. همین باعث شد رخشان برای دوره‌ای در انزوا بودن را انتخاب کند.

«دوره‌ای که حتی ارتباط مجازی را با اهالی محیط‌زیست به حداقل رساندم و اخبار مربوط به انقراض یا حفاظت را پیگیری نمی‌کردم».

او بار دیگر به عرصه حفاظت برگشت و این روزها با مؤسسه «رمیاران حیات‌وحش» فعالیت می‌کند. از او پرسیدم چه تفاوتی میان نسل جدید حفاظتگران با دوره‌های گذشته است؟ آیا اگر به گذشته بازگردد، باز همین راه را می‌رود و اینکه سازمان حفاظت محیط‌زیست چه باید انجام دهد تا میل به مهاجرت کاهش یابد؟

چه زمانی وارد انجمن یوز شدید؟ این انجمن نخستین تجربه شما در حفاظت از حیات‌وحش بود؟ در آنجا چه می‌کردید؟


ترم دوم کارشناسی بودم، در آستانه ۱۹سالگی، که یکی از اساتید دانشگاه درباره مفهوم کار داوطلبانه صحبت کرد و لیست تعدادی از NGOهای فعال در حوزه محیط‌زیست را معرفی کرد. یادم می‌آید تعداد زیادی از هم‌کلاسی‌ها در انجمن حامیان زمین شروع به فعالیت کردیم و بعد از مدت کوتاهی من از آنجا خارج شدم و به انجمن یوزپلنگ ایرانی پیوستم. انگیزه من برای پیوستن به انجمن یوزپلنگ ایرانی، حضور داوطلبانه در کارهای میدانی از جمله دوربین‌گذاری‌ها و آنالیز داده‌های مربوط به گونه‌ها بود، اما آن زمان گارد عجیبی برای ورود من و دخترهای دیگر، به بخش پژوهش وجود داشت. درواقع، حل‌نشدنی‌ترین بخش کار، حضور در سفرها بود. به‌بهانه‌های مختلف از حضور من و دو-سه دختر هم‌سن‌وسال دیگر جلوگیری می‌شد و این درحالی بود که پسرهای هم‌سن‌وسال ما به‌راحتی در جمع پذیرفته می‌شدند.

البته، خالی از انصاف است، اگر به آنالیز داده‌های مربوط به عکس‌های دوربین تله‌ای که در یک بازه به من سپرده شد و پیش‌زمینه پایان‌نامه کارشناسی‌ام به حساب می‌آمد، اشاره نکنم. به‌هرجهت، حفاظت برای من امر مهمی بود و بخش پژوهش را جایگزین کردم و در کنار خانم زواران حسینی، کار آموزش محیط‌زیست و نوشتن طرح‌درس‌های اختصاصی برای گروه‌های هدف مشخص را یاد گرفتم. در همین بخش بود که من با خانم‌ها باقری و ببرگیر در حوزه مشارکت‌های مردمی آشنا شدم که برای من حلقه گمشده‌ای بین حفاظت و مردم بود. در سال‌هایی که در انجمن یوزپلنگ ایرانی به‌عنوان داوطلب و عضو مجمع عمومی بودم، در بخش‌های مربوط به آموزش مدارس، کارگاه‌های مشارکت مردمی، بخش روابط‌عمومی و مدت کوتاهی به‌عنوان یکی از اعضای علی‌البدل هیئت‌مدیره فعالیت کردم.

چرا این حوزه را انتخاب کردید؟ آیا در آن سال‌ها حضور زنان در حوزه حیات‌وحش پررنگ بود؟


علاقه من به حیات‌وحش، به سال‌های قبل از دانشجویی برمی‌گردد. الهام‌بخش من، برای خواندن این مسیر، خاله‌ام بود. وقتی دانش‌آموز دبیرستان بودم، او تازه به‌عنوان استاد دانشگاه در رشته ادبیات شروع به کار کرده بود و رشته محیط‌زیست را او به من معرفی کرد. جمله‌اش دقیقاً این بود: «رشته‌ای هست که به‌نظرم رشته توئه، مدام با حیات‌وحش و تالاب و جنگل سروکار دارید.»


وقتی وارد دانشگاه شدم، می‌دانستم که حیات‌وحش و حفاظت از آن برایم مهم است، اما درباره گونه و دورنمای تنوع‌زیستی، ایده خاصی نداشتم؛ درباره حضور زنان هم کلیشه خاصی در ذهنم نبود. تا آن زمان، تمام زنان تأثیرگذار در زندگی من، به‌سمتی که خودشان می‌خواستند حرکت می‌کردند و محدودیتی به چشم من نیامده بود. واحدهای دوره کارشناسی و اخبار آن روزها که یوزپلنگ را تبدیل به نماد حفاظت کرده بود، علاقه من به گربه‌سانان را دوچندان کرد. اما چالش‌های حضور زنان، به‌ویژه وقتی انتظار حمایت از زنان و دختران اطرافم و مردان هم‌سنوسال خودم داشتم، بسیار ناامیدکننده بود. دوران کارشناسی ارشد برای من، دوره‌ دوری‌ام از فضای کارهای داوطلبانه و پژوهش‌های میدانی محسوب می‌شود؛ دوره‌ای که حتی ارتباط مجازی را با اهالی محیط‌زیست به حداقل رساندم و اخبار مربوط به انقراض یا حفاظت را پیگیری نمی‌کردم. بعد از اتمام مقطع کارشناسی ارشد، وقتی تصمیم گرفتم مقطع دکتری را در ایران بمانم، انزوای محیط‌زیستی‌ام را هم کنار گذاشتم.

شما همچنان به کار در یک انجمن در حوزه حیات‌وحش مشغولید، تفاوت کار انجمن‌ها در آن سال‌ها و امروز چگونه است؟


بله، در دو سال اخیر با مؤسسه رمیاران حیات‌وحش ایرانیان همکاری می‌کنم. فضای داوطلبانه همیشه بابت گنجینه منابع انسانی که دارد، برای من پراهمیت است و رمیاران، شانس دوباره‌ای بود که به خودم در فضای داوطلبانه دادم. در بدو ورود من به رمیاران، دید هم‌سطح و برابر بین دختر و پسر، برای من مهم بود و در گفت‌وگوی اولیه با مدیرعامل رمیاران، دغدغه من حل شده بود. در حال حاضر، پررنگ‌ترین کار من در رمیاران در بخش پژوهش، مربوط به پایش جمعیت پلنگ پارک ملی صیدوا، و بخش تسهیلگری است که در سال پیش رو برنامه‌های گسترده‌تری برای این بخش در ذهن داریم. در هر تیم بزرگ، نقطه‌نظرات متفاوت و زمان اندک برای در میان‌ گذاشتن دغدغه تمام افراد وجود دارد. مسئولیت کمیته منابع انسانی در مؤسسه رمیاران به‌عهده من است و هدف من از پذیرفتن چنین مسئولیتی، مراقبت از دغدغه‌ها، چالش‌ها و نیازهای کاری افراد است تا بتوانیم درهای گفت‌وگو را باز نگه داریم و اگر جایی، کسی احساس نابرابری و عدم شفافیت داشت، بتواند آن را با تیم مطرح کند و مسئله حل شود. درواقع، دلم می‌خواهد نسل جدید حفاظت در فضای منصفانه‌تری فعالیت کند.

در فرایندهای اداری با وجود اینکه دیدگاه در سال‌های اخیر به نسبت اوایل دهه ۹۰، تغییر کرده است، اما همچنان محدودیت‌هایی که بابت زن بودن ایجاد می‌شوند، بی‌شمارند

آیا چالش‌های زنان در امر حفاظت حل شده‌ است؟


در فرایندهای اداری با وجود اینکه دیدگاه در سال‌های اخیر به نسبت اوایل دهه ۹۰ تغییر کرده است، اما همچنان محدودیت‌هایی که بابت زن بودن ایجاد می‌شوند، بی‌شمارند؛ محدودیت‌هایی که بعضاً با تبصره‌هایی عجیب‌تر از خودشان، مانند همراهی با پدر یا برادر یا یکی از محارم، حل‌شده تلقی می‌شوند. محدودیت‌هایی که بارها باعث صرف‌نظر از پژوهش در منطقه مورد مطالعه خاصی شده است و مسیر کلی پژوهش را تغییر داده است.
این ماجرا اما در میان مردم روستاها که در ورطه کارهای اداری نمی‌افتند، بسیار سهل‌تر است. در سال‌هایی که به‌عنوان تسهیلگر وارد روستایی شده‌ام تا بخشی از پایان‌نامه یا رساله‌ام را جلو ببرم، انگار زن بودن، نقطه‌قوتی بود تا اکثر اهالی دست‌های مساعدتشان را رو به من باز کنند. و این نشان می‌دهد اقبال اجتماعی، علیه حضور یک دختر تنها، آن‌طورها هم که بزرگنمایی می‌شود، قد علم نکرده است. بااین‌حال، حضور یک همکار آقا یا همراهی پدرم در انجام پایان‌نامه ارشد، بخشی از این مسیرها را گره‌گشایی کرده است. شاید اینجا،‌ جای درستی باشد برای تشکر کردن از تمام زنان و مردانی که این مسیر را برای من و دیگر پژوهشگران انجام‌پذیر کرده‌اند.

اگر به گذشته برگردید، آیا باز هم راه سابق را می‌روید یا ممکن است تغییری در کارتان دهید و به‌شیوه دیگری فعالیت حفاظتی را انجام دهید؟ چرا؟


با درصد بالایی پاسخم مثبت است. من از مسیری که آمده‌ام، لذت برده‌ام و گمان می‌کنم در دنیای علم هم بی‌تأثیر نبوده‌ام. اما اگر بخواهم جزئیاتی را از گذشته تغییر دهم، شاید برگردد به زمانی که اسمش را گذاشته‌ام انزوای محیط‌زیستی، احتمالاً اگر برگردم، منزوی نخواهم شد.

واقعاً نسل جدیدی که در سن ۱۰ سال گذشته من هستند، قدرت تحلیل بسیار بالایی دارند و ارتباطشان با شبکه جهانی اطلاعات علمی امکان ایده‌پردازی تحسین‌برانگیزی به آنها داده است. علاوه‌برآن، انگار مرام بین نسلی‌شان است که کار تیمی را بسیار عالی انجام می‌دهند و انعطاف بالایی برای پیشبرد اهداف گروهی‌شان دارند

شما با نسل جدید کارشناسان حیات‌وحش همکاری می‌کنید،‌ این تجربه چطور است؟ و آیا آنها هم حاضرند با شرایط کنونی در ایران بمانند؟


همیشه پشت سر و جلوی روی‌شان گفته‌ام: آنها شگفت‌انگیزند! کلیشه نمی‌بافم، واقعاً نسل جدیدی که در سن ۱۰ سال گذشته من هستند، قدرت تحلیل بسیار بالایی دارند و ارتباطشان با شبکه جهانی اطلاعات علمی امکان ایده‌پردازی تحسین‌برانگیزی به آنها داده است. علاوه‌برآن، انگار مرام بین نسلی‌شان است که کار تیمی را بسیار عالی انجام می‌دهند و انعطاف بالایی برای پیشبرد اهداف گروهی‌شان دارند.
دلم می‌خواست بگویم ۱۰ سال دیگر که آنها هم‌سن اکنون من می‌شوند، هنوز همه‌مان میان همین مرزوبوم در حال تلاشیم؛ اما سهولت دسترسی به اطلاعات، ابزارهای به‌روز و قابل‌دسترس و امنیت اجتماعی در فعالیت‌های پژوهشی که خارج از این مرز جاری است، دلیل محکمی است که روزانه به بدرقه عزیزانمان پا به فرودگاه‌ها بگذاریم و شور و علم و توانایی‌شان را بدرقه‌ آسمانی دیگر کنیم.

سازمان حفاظت محیط‌زیست باید چه‌کاری برای تداوم فعالیت کارشناسان و جلوگیری از خروج آنها انجام دهد؟


گمان نمی‌کنم کار سخت و مبهمی باشد. سهولت دسترسی به ابزارهایی که اساس پژوهش‌ها هستند، تأمین مالی و احترام به دانش نیروی جوان و متخصص و استفاده از ایده‌های آنها، آنچنان که شایسته است، بسیاری از ما را پاگیر همین خاک نگه می‌دارد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha